الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
اجتماع بسیار عظیم و پرشکوهی است که برای احترام به یاد عزیز امام بزرگوارمان در اینجا تشکیل شده است؛ در بسیاری از مناطق دیگرِ کشور هم شبیه این اجتماع بهخاطر یاد امام و بهخاطر عشق به امام بزرگوار تشکیل شده.
روزهای پایانی ماه پربرکت شعبان است. به گمان زیاد امام بزرگوار از این ماه، بهرهی فراوان معنوی میبردند. قرائن نشان میدهد که آن دل نورانی به برکت این ماه بر نورانیّت خود میافزود. این فِقرهی معروف دعای مناجات شعبانیّه: اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیآءِ نَظَرِها اِلَیک،(1) از جملاتی بود که در بیانات امام تکرار میشد؛ مکرّر در سخنرانی به مناسبتهای گوناگون، این فِقرهی از دعا را میخواندند. این نشاندهندهی این است که این بزرگوار به این مناجات و به این مضامین و به این ایّام بابرکت اُنس داشتند. بنده هم که یک وقتی از ایشان سؤال کردم راجع به دعاها، یکی از دعاهایی که ایشان تکیه کردند بر روی آن و ترجیح میدادند آن دعا را، همین مناجات شعبانیّه بود. فِقرات مهمّی در این دعا هست که از جمله این فِقره است: اِلهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شُوقُه، وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُه، وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه؛(2) دل پرشوقی که به بارگاه قرب الهی نزدیک میشود؛ زبان صادقی که صدق آن موجب تقرّب به پروردگار میگردد؛ نگاه حقنگری که موجب میشود انسان به خدای متعال نزدیکتر شود. این خصوصیّات در این دعای شریف و در این مناجات، از خدای متعال خواسته شده است؛ اینها برای ما درس است. و امام بزرگوار کسی بود که با این درسها، در همهی عمر مأنوس بود و به برکت همین اُنس و به برکت همین آشنایی با مراتب حق و حقیقت و تقرّب به پروردگار، خدای متعال این قدرت را به او بخشید که بتواند این حرکت عظیم و ماندگار را انجام بدهد.
دربارهی امام بزرگوار میخواهیم حرف بزنیم. یکی از عناوین و اوصافی که دربارهی امام راحل عظیمالشّأن ما، کمتر بهکار رفته است و کمتر از این عنوان استفاده کردهایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من اینجور تعبیر میکنم: مؤمنِ متعبّدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف میکنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کردهایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است.
مؤمن: یعنی مؤمن به خدا است، مؤمن به هدف است، مؤمن به راهی است که او را به این هدف میرسانَد، و مؤمن به مردم است. یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین؛(3) دربارهی رسول اکرم هم این تعبیر در قرآن آمده است: مؤمن به خدا، و مؤمن به هدف، و مؤمن به راه، و مؤمن به مردم.
عبد است، متعبّد است؛ یعنی خود را عبد میداند در مقابل پروردگار؛ این هم صفت بسیار مهمّی است. شما ملاحظه کنید، خدای متعال در قرآن، پیغمبر اکرم را با صفات متعدّدی ستوده است: وَ اِنَّکَ لَعَلَی? خُلُقٍ عَظیم،(4) فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم؛(5) و صفات متعدّد دیگر که هر کدام از اینها یک فصل فراوانی از خصوصیّات پیغمبر را بیان میکند؛ ولی آن صفتی که به ما مسلمانها دستور داده شده است که هر روز دربارهی پیغمبر در نمازهایمان تکرار کنیم این است که «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه»؛ این نشاندهندهی اهمّیّت عبودیّت است؛ عبد بودن آنچنان برجسته است که خدای متعال این صفت را به مسلمانان تعلیم میدهد که در نماز خود، هر روز چند مرتبه تکرار کنند؛ امام دارای این صفت بود، صفت عبودیّت؛ اهل خشوع بود، اهل تضرّع بود، اهل دعا بود؛ مؤمن متعبّد.
امّا صفت سوّم، یعنی مؤمن متعبّدِ انقلابی؛ این، آن نقطهای است که مایلم بر روی آن تکیه کنم و دربارهی آن سخن بگویم. امام، امامِ انقلاب بود.
انقلاب یک کلمه است و در دل آن حقایق بیشماری وجود دارد؛ امامِ انقلاب یعنی پیشوای همهی این خصوصیّاتی که کلمهی انقلاب متضمّن آن است. قدرتهای مادّی هم که نسبت به امام همواره غضبناک بودند، عصبانی بودند و البتّه میهراسیدند از امام بزرگوار، بیشتر بهخاطر این صفت بود: صفت انقلابیگری امام؛ با این خصوصیّتِ او دشمن بودند. امروز هم دشمنان ملّت ایران با خصوصیّت انقلابیگری او خصومت دارند و دشمنند. اساساً قدرتهای مادّی از کلمهی انقلاب وحشت میکنند؛ از کلمهی «انقلاب اسلامی» وحشت میکنند، میهراسند، میرَمند. فشارهایی هم که وارد میکنند، بهخاطر انقلابیگری است؛ شرح خواهم داد که انقلابیگری متضمّن چه مفاهیم و معانی و خطّمشیهایی است؛ حق دارند که بترسند. فشارها البتّه با بهانههای مختلف وارد میشود؛ گاهی با بهانهی هستهای، گاهی با بهانهی حقوق بشر و بهانههایی از این قبیل، امّا حقیقت قضیّه عبارت است از همین که دشمنان ملّت ایران و دشمنان ایران اسلامی از خصوصیّت انقلابیگری واهمه دارند و نگرانند. در همین اواخر، در چند ماه قبل از این، یک سیاستمدار آمریکایی گفت: ایران بهخاطر انقلاب اسلامی تحریم است؛ اصل تحریم مربوط به انقلاب 1979 -یعنی انقلاب سال 57- است! این یک حقیقت است.
علّت چیست؟ چرا با انقلاب مخالفند؟ علّت این است که این کشور بزرگ و پهناور، این کشور پربرکت، این کشور ثروتمند -که هم ثروت طبیعی دارد، هم ثروت انسانی دارد- یکپارچه در قبضهی قدرت آنها بود، در اختیار آمریکا بود؛ انقلاب آمد آنها را از این کشور بیرون کرد؛ دشمنی با انقلاب بهخاطر این است؛ انقلاب آنها را راند. علاوه بر این، الهامبخش دیگران هم شد. انقلاب اسلامی ایران که بهوسیلهی مردم این کشور به وجود آمد و ادامه پیدا کرد، الهامبخشِ ملّتهای دیگر شد؛ که این در جای خود بحث مفصّلی است و دلایل بیشماری هم بر آن وجود دارد.
امامِ انقلابیِ ما کشور را از منجلابها بیرون کشید؛ بهوسیلهی انقلاب، کشور را از منجلابهای متعدّدی خارج کرد. جوانهای عزیز ما که دوران قبل از انقلاب را درک نکردهاند، لمس نکردهاند، باید درست دقّت کنند و توجّه کنند که مسئله این است، مسئلهی اساسی این است. اگر یک ملّتی مسئلهی اساسی خود را نداند، گمراه میشود. مسئله این است که انقلاب اسلامی آمد این کشور را از منجلابها نجات داد؛ از منجلاب وابستگی، از منجلاب عقبماندگی، از منجلاب فساد سیاسی، از منجلاب فساد اخلاقی، از منجلاب حقارت بینالمللی. ما گرفتار اینچیزها بودیم؛ ما، هم وابسته بودیم، هم تحقیرشده بودیم، هم عقبافتاده و عقب نگه داشته شده بودیم؛ در علم، در اقتصاد، در فنّاوری، در حضور بینالمللی، در همهچیز ما را عقب نگه داشته بودند. عوضِ همهی اینها، ما آقابالاسرِ آمریکایی و انگلیسی داشتیم. آن روزها ما چهار برابر امروز نفت صادر میکردیم؛ جمعیّت کشور هم از نصف امروز کمتر بود، درعینحال اکثر نقاط این کشور از خدمات عمومی دولتی که برعهدهی دولتها است محروم بودند؛ کشور در فقر و عقبافتادگی دستوپا میزد؛ در فساد اخلاقی دستوپا میزد. در همهی زیرساختهای کشور -راه، آب، برق، گاز، مدرسه، دانشگاه، خدمات شهری- کشور دچار آفت بود، دچار عقبافتادگی و عقبماندگی بود، دچار تهیدستی بود؛ ثروتهای طبیعی کشور را در اختیار بیگانگان میگذاشتند و دستگاه حاکمه بهرهمند میشدند و مردم را یا با فریب، یا با زور و ارعاب، ساکت نگه میداشتند؛ امّا خب دلهای مردم پُر بود، واقعیّات را میدیدند؛ و نتیجه، دنبالهروی از آن فریاد ربّانی و الهیِ امام بزرگوار شد که انقلاب را به راه انداخت.
امام بزرگوار ما مسیر را عوض کرد و یک تغییر بزرگ انجام گرفت؛ [امام] مسیر ملّت ایران را تغییر داد، ریل را عوض کرد؛ ما را بهسمت هدفهای بزرگ حرکت داد. این هدفها که انقلاب و امام انقلاب، ما را بهسمت این هدفها حرکت دادند و جامعهی ایرانی را به این سمت رهنمون شدند، فوقالعاده حائز اهمّیّت است. این هدفها خلاصه میشود در حاکمیّت دین خدا. حاکمیّت دین خدا بهمعنی عدالت اجتماعیِ بهمعنای واقعی است، بهمعنای ریشهکنی فقر است، بهمعنای ریشهکنی جهل است، به معنای ریشهکنی استضعاف است؛ حاکمیّت دین خدا بهمعنای برقراری منظومهی ارزشهای اسلامی است، [بهمعنای] ریشهکنی آسیبهای اجتماعی است، [بهمعنای] تأمین سلامت جسمی و سلامت اخلاقی و معنوی و پیشرفت علمی کشور است، [بهمعنای] تأمین عزّت ملّی و هویّت ملّی ایرانی و تأمین اقتدار بینالمللی است، [بهمعنای] فعّال کردن ظرفیّتهایی است که خداوند در این سرزمین قرار داده است؛ اینها همه در حاکمیّت دین خدا مندرج است و امام ما را به این سمت حرکت داد؛ درست نقطهی مقابل آن راهی که در رژیم طاغوت ما را به آن سمت میکشاندند و میبردند.
خب، این هدفها که قطار جامعهی اسلامی به برکت انقلاب به سوی آن هدفها حرکت کرد، هدفهای دور از دسترسی هستند، زمانبَرند، احتیاج به گذشت زمان دارند، احتیاج به تلاش دارند، لکن دسترسی به همهی اینها ممکن است به یک شرط؛ آن شرط این است که قطار در همین ریل پیش برود؛ در ریل انقلاب. امام راه را به ما نشان داد، معیارها و شاخصها را به ما نشان داد، هدفها را برای ما مشخّص کرد و خود او حرکت را آغاز کرد. ما تا امروز به برکت حرکت در جهت انقلاب، دستاوردهای زیادی پیدا کردهایم امّا هنوز تا آن هدفها فاصله بسیار زیاد است. میتوانیم به آن هدفها برسیم، مشروط بر اینکه این قطار بر روی همین ریل حرکت کند؛ بر روی ریلی که امام، قطار جامعهی اسلامی را به حرکت درآورد. بعد از رحلت امام، ما هرجا انقلابی عمل کردیم پیش رفتیم و هرجا از انقلابیگری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم؛ این یک واقعیّتی است. بنده در این سالها خودم مسئول بودم؛ اگر تقصیری در این مطلب باشد، متوجّه این حقیر هم هست؛ هرجا انقلابی بودیم، جهادی حرکت کردیم، بر روی آن ریل حرکت کردیم، پیش رفتیم؛ هرجا کوتاهی کردیم و غفلت کردیم، عقب ماندیم. میتوانیم برسیم به شرط اینکه انقلابی حرکت کنیم و انقلابی پیش برویم.
مخاطب این سخن، نسل امروز و نسل فردا و نسل فرداهای بعد است؛ مخاطب این سخن، همهی ما هستیم؛ مسئولان مخاطبند؛ فعّالان سیاسی، فعّالان فرهنگی، فعّالان اجتماعی، همه مخاطب این سخنند؛ جوانان، دانشگاهیان، حوزویان، پیشهوران، روستاییان، شهریان، همه مخاطب این سخنند؛ همه باید بدانند میتوان این راه را با شیوهی انقلابی حرکت کرد و آنوقت، پیشرفت قطعی است؛ و میتوان به شیوهی دیگری حرکت کرد و آنوقت سرنوشت سرنوشت رقّتآوری خواهد بود. امام تعبیر رایجی داشتند، مکرّر در مواردی میگفتند: «اسلام سیلی خواهد خورد». اگر راه را عوض کردیم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد، اسلام هم سیلی خواهد خورد.
توجّه بفرمایید(6) سخن باقی است؛ حرف در این زمینه فراوان و حرفهای لازم زیاد است که من از این فرصت استفاده میکنم و به شما و به ملّت ایران عرض میکنم که عزیزان من! انقلاب، سرمایهی ممتاز و منحصربهفرد ملّت ما و کشور ما است. برای بهدست آوردن انقلاب هزینه دادهایم؛ هزینههای سنگینی هم پرداخت شده است امّا صدها برابرِ آن هزینهها، منافع وجود دارد؛ این یک تجارت پرسود است برای ملّت. بله، هشت سال جنگ هزینه بود، شورشها هزینه بود، تحریمها هزینه بود -اینها همه هزینهی انقلاب است- امّا صدها برابر این هزینهها، سود در این راه وجود دارد؛ هزینهها و منافع و سودها از اوّل با هم همراه بودند؛ هم هزینه دادیم، هم سود بردیم. در جنگ، جوانان ما رفتند و به شهادت رسیدند امّا ملّت و مجموعهی جوان کشور دستاوردهای بزرگی را از همان جنگ پرهزینه بهدست آوردند. از اوّل، این هزینهها و منافع با هم همراه بودهاند، منتها هرچه جلو آمدیم، هزینهها سبکتر و قابلتحمّلتر، امّا منافع کلانتر و بیشتر شده است. امروز روزی است که ما میتوانیم، ملّت ایران میتواند بدون اینکه هزینهی زیادی را متحمّل بشود، منافع بزرگی را از انقلاب بهدست بیاورد؛ امروز این توانایی وجود دارد. انقلاب ریشه دوانده است، درخت نظام اسلامی مستحکم شده است، حقایق بسیاری روشن شده، راهکارهایی به وجود آمده؛ امروز اوضاع برای ملّت ایران روشنتر و زمینه آمادهتر و راه هموارتر است از گذشته؛ هزینه هست، باز هم هست امّا هزینهها سبکتر و قابل دفعتر و قابل اجتنابتر از گذشته است.
این نکتهی مهمّی است: این انقلاب با کودتا به وجود نیامد، با حرکت نظامی به وجود نیامد؛ مثل بعضی از انقلابها که یک عدّه افسر نظامی رفتند یک حکومتی را برداشتند، حکومت دیگری به جایش گذاشتند؛ نه، این انقلاب بهوسیلهی مردم به وجود آمد؛ با عزم مردم، با نیروی انقلاب مردم، با ایمان مردم به وجود آمد؛ با همین نیرو از خود دفاع کرد، با همین نیرو هم باقی ماند و ریشه دواند. این مردم بودند که نترسیدند؛ این مردم ایران عزیز بودند که ایستادگی کردند و مصداق این آیهی شریفه شدند: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالُوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل.(7) مدام تهدید شدیم، مدام گفتند حمله میکنیم، مدام گفتند تحریم میکنیم، مردم نه از تهدید نظامی ترسیدند، نه از تحریم ترسیدند، نه از تحریم فلج شدند؛ نترس، شجاع، سربلند، حرکت را ادامه دادند؛ از این پس هم باید همین باشد. مردم ما، قشرهای مختلف ما، جوانهای ما، روحانیّون ما، پیشهوران ما، دانشگاهیان ما، محقّقین ما، مسئولان ما، دولتیهای ما، مجلسیهای ما باید انقلابی بمانند و انقلابی حرکت بکنند -که شاخصهایی را عرض خواهم کرد- و همه انقلابی باشند تا بتوانیم این راه را با موفّقیّت پیش برویم و ادامه بدهیم.
این خطا است که گمان کنیم انقلابی فقط آن کسی است که در دوران امام بوده است، یا در دوران مبارزات در کنار امام بوده است؛ نه، بعضی کأنّه اینجور خیال میکنند که انقلابیّون آن کسانی هستند که در دوران امام یا در دوران مبارزات یا در دوران حکومت امام بزرگوار حضور داشتند، در کنار امام بودند؛ نه، اگر معنای انقلابی را این بگیریم، انقلابی همین ما پیروپاتالها خواهیم بود. انقلاب مال همه است؛ جوانها انقلابیاند و میتوانند انقلابی باشند، با آن معیارها و شاخصهایی که عرض خواهم کرد. میتواند یک جوانِ امروز از من سابقهدار در انقلاب، انقلابیتر باشد؛ همچنانکه در دوران دفاع مقدّس دیدیم کسانی بودند که جان خودشان را کف دست گرفتند در راه این انقلاب و در راه اِنفاذ(8) فرمان امام به جبهه رفتند، جانشان را فدا کردند؛ انقلابیِ صددرصد، انقلابی کامل، آنها هستند؛ آنهایی که آمادهی فداکاریاند؛ پس ما نباید انقلابی را منحصر کنیم به یک عدّهای که در دوران مبارزات با امام بودند یا امام را میشناختند یا در کنار او بودند؛ نه، انقلاب یک شطّ جاری است و همهی کسانی که در طول تاریخ با این ممیّزات حضور دارند و تلاش میکنند انقلابیاند، ولو امام را ندیدند؛ مثل اغلب شما جوانها.
این هم خطا است که ما خیال کنیم اگر گفتیم فلانی انقلابی است، یعنی فلانی افراطی است؛ یا وقتی میخواهیم اشاره کنیم به انقلابیها و انقلابیّون، تعبیر افراطی را به کار ببریم؛ نه، این خطا است. انقلابیگری به معنای افراطی بودن نیست. این دوگانههایی که سوغات بیگانهها و حرف دشمنان ایران است، نباید در ایران و در فرهنگ سیاسی ما جا باز کند؛ آنها تقسیم میکنند مردم را به تندرو و میانهرو. بحث تندرو و کندرو نداریم. انقلابی را میگویند تندرو، غیر انقلابی را میگویند میانهرو! این یک دوگانهی بیگانه است، آنها اینها را در رادیوهایشان، در تبلیغاتشان، در اظهاراتشان تکرار میکنند، ما این را نباید تکرار بکنیم. انقلابی، انقلابی است.
این هم خطا است که ما از همهی کسانی که انقلابی هستند، یک نوع عمل انقلابی توقّع داشته باشیم؛ یا یک درجهی از انقلابیگری توقّع داشته باشیم؛ نه. به قول ما طلبهها انقلابیگری مقول به تشکیک است. ممکن است یک نفر نسبت به مفاهیم انقلاب و عمل انقلابی بهتر حرکت کند، یک نفر به آن خوبی حرکت نکند امّا در همان راه دارد حرکت میکند. اینکه ما هرکسی خوب حرکت نکرد یا بهطور کامل حرکت نکرد را متّهم بکنیم به غیر انقلابی یا ضدّ انقلابی این هم خطا است؛ نه، ممکن است یک نفری صد درجه میزان حرکت او ارزش دارد، یک نفری کمتر ارزش دارد، یک نفری از او کمتر ارزش دارد امّا همه در این راه حرکت میکنند. مهم این است که آن شاخصها تطبیق بکند. مهم شاخصها است. مهم این است که آن کسی هم که با آن شدّت و با آن جدّیّت حرکت نمیکند، شاخصهای انقلابیگری را داشته باشد. اگر این شاخصها وجود داشت، آنوقت طرف انقلابی است، فرد انقلابی، مجموعهی انقلابی، دولت انقلابی، سازمان انقلابی؛ عمده این است که شاخصها را بشناسیم.
برای انقلابی بودن شاخصهایی وجود دارد. من پنج شاخص را در اینجا ذکر میکنم. البتّه بیش از اینها میشود خصوصیّاتی را گفت لکن من فعلاً پنج شاخص برای انقلابیگری ذکر میکنم که ما باید سعی کنیم در خودمان این پنج شاخص را ایجاد کنیم و حفظ کنیم، هرجا هستیم؛ یکی در کار هنر است، یکی در کار صنعت است، یکی در کار فعّالیّت سیاسی است، یکی در کار فعّالیّت علمی است، یکی در کار فعّالیّت اقتصادی و بازرگانی است؛ فرقی نمیکند؛ این شاخصها در همهی افراد ما ملّت ایران میتواند وجود داشته باشد. پنج شاخص که اینها را شرح خواهم داد [عبارتند از]: شاخص اوّل، پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب؛ شاخص دوّم، هدفگیری آرمانهای انقلاب و همّت بلند برای رسیدن به آنها که آرمانهای انقلاب و اهداف بلند انقلاب را در نظر بگیریم و همّت برای رسیدن به آنها داشته باشیم؛ شاخص سوّم، پایبندی به استقلال همهجانبهی کشور، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی -که مهمتر از همه است- و استقلال امنیّتی؛ شاخص چهارم، حسّاسیّت در برابر دشمن و کار دشمن و نقشهی دشمن و عدم تبعیّت از او، که البتّه باید دشمن را شناخت، نقشهی او را فهمید و از تبعیّت دشمن سر باز زد -عرض کردیم که قرآن این عدم تبعیّت را «جهاد کبیر» نام نهاده است؛ من این چند وقت دو سه بار دراینباره صحبت کردم(9)- شاخص پنجم، تقوای دینی و سیاسی که این بسیار مهم است. این پنج شاخص اگر در کسی وجود داشته باشد، قطعاً انقلابی است؛ حالا درجات انقلابی بودن، همانطور که عرض کردیم، مختلف است. من برای هرکدام از اینها یک توضیح کوتاه و مختصری میدهم.
عرض کردیم که شاخص اوّل، پایبندی به ارزشهای مبنائی و اساسی اسلام است. بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم؛ مبانی اساسی ما اینها است. مبنای اوّل، پایبندی به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است. اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است، اسلام آمریکایی هم دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجّر، یک شاخه اسلام سکولار؛ این اسلام آمریکایی است. استکبار و قدرتهای مادّی از هر دو شاخه پشتیبانی کردهاند و میکنند؛ یک جاهایی آنها را به وجود میآورند، یک جاهایی آنها را راهنمایی میکنند، یک جاهایی آنها را کمک میکنند؛ اسلام ناب در مقابل آنها است؛ اسلام ناب اسلامی است که همهجانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود. اسلام ناب آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و در خلوت شخصیمان معیّن میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معیّن میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معیّن میکند؛ این اسلام ناب است. این یکی از مبانی است که باید به این پابند بود.
<** ادامه مطلب... **>